مهندسان عاشق‌پیشه و مهندسان قاتل‌پیشه

 مهندسان عاشق‌پیشه و مهندسان قاتل‌پیشه

نخستین مهندسی که در اشعار شاعران فارسی‌زبان به او اشاره شده است، فرهاد است؛ همان فرهاد کوهکن عاشق شیرین! مهندسی که در برابر عشق، ناتوان از هر مهندسی، تیشه بر سر خود زد. در فرهنگ ایرانی مهندسی نماد عقلانیت است و عشق نماد قیام علیه این عقلانیت؛ فرهاد اما پارادوکسی است میان این دو.

فرهاد مهندس
اگرچه اشاره به عشق خسرو و شیرین در شاهنامه فردوسی وجود دارد، اما شخصیت فرهاد قرن‌ها بعدتر و در «خسرو و شیرین» نظامی گنجوی، است که ضلع سوم این عشق می‌شود. در این داستان، فرهاد برای یادگیری مهندسی به چین می‌رود و در آن‌جا با شاپور هم‌کلاسی می‌شود. هر دو پس از تحصیل به ایران باز می‌گردند. شاپور در دستگاه خسرو منزلتی می‌یابد؛ چیزی مشابه وزیر، اما بالاتر از آن معتمد خسرو است.

شاپور همان کسی است که پیام‌های پنهانی خسرو را به معشوق‌اش شیرین می‌رساند. در همین پیام بردن و آوردن‌هاست که شیرین مشکل‌اش را با او طرح می‌کند. شیرین که خوراک اصلی‌اش شیر است، بابت طولانی بودن مسیر آوردن شیر به اقامتگاه او و سختی‌هایی که به همراهانش می‌دهد، دل‌نگران و آزرده است. به همین دلیل شیرین از شاپور کمک می‌خواهد. شاپور نیز مهندس فرهاد را به او معرفی می‌کند؛ تا برای شیرین سازه‌ای جهت انتقال و جمع‌آوری شیر از محل نگهداری حیوانات تا اقامتگاه او طراحی کرده و بسازد.

هست اینجا مهندس مردی استاد
جوانی نام او فرزانه فرهاد

به این ترتیب است که فرهاد نخستین بار با زیردستان‌اش به حضور شیرین پذیرفته می‌شود، و همین می‌شود نخستین نگاه فرهاد و عاشق شدن‌اش. در حقیقت فرهاد در این داستان نمادی است از عقلانیت و محاسبه، که در برابر عشق قرار می‌گیرد. خودکشی فرهاد در حقیقت از پای درآمدن عقلانیت در برابر عشق است. اما در این داستان نظامی به ارائه روایتی از راه و رسم مهندسی می‌پردازد، که فراتر از این عشق، قابل توجه است.

راه و رسم مهندسی
فرهاد که عاشق شیرین می‌شود، ناخودآگاه رقیب خسرو نیز می‌شود. به همین دلیل است که خسرو نقشه‌ای برای رهایی از او می‌کشد. به زبان امروزین، خسرو فریبکارانه به فرهاد پروژه‌ای بزرگ پیشنهاد می‌دهد، تا او را از شیرین دور کند. پروژه ساخت گذرگاهی است میان کوه بیستون برای حمل و نقل ساده‌تر (چیزی مثل تونل).

فرهاد در بیستون نمایش‌گر راه و رسم مهندسی می‌شود. او به‌یک‌باره به سراغ برداشتن بخشی از کوه و ایجاد راه نمی‌رود. فرهاد برای کوه، نماد طبیعت و محیط زیست، روح و حرمتی قائل است. به همین دلیل باید از راهی غرور و حرمت کوه (نماد طبیعت) را حفظ کند تا کوه بابت آن‌که بخشی از آن برداشته می‌شود، دچار شرمساری (آزرم) نشود.

به همین دلیل فرهاد تصمیم به ایجاد دیوارنگاره‌ای (تمثال) می‌گیرد، تا اگرچه بخشی از کوه را برای راه تخریب می‌کند، اما جهت جبران، عظمتی نیز بخشیده باشد. و از دید فرهاد چه چیزی زیباتر و باشکوه‌تر از تصویر شیرین است!

نخست آزرم آن کرسی نگه داشت
بر او تمثال‌های نغز بنگاشت
به تیشه صورت شیرین بر آن سنگ
چنان بر زد که مانی نقش ارژنگ

در حقیقت دیوارنگاره‌های بیستون، نماد احترام به طبیعت است.

درسی برای امروز: بازآفرینی
مهندسی در فهم امروزین، همان مداخله در طبیعت است. نگاه «ساخت‌وسازی»، فاجعه‌هایی مانند سدسازی‌ها و طرح‌های انتقال آب را در ایران امروز رقم زده است. طرح‌هایی مانند انتقال آب از دریای عمان و خزر نمادهای بزرگ بی‌کفایتی، تجاوزگری به طبیعت و حکمرانی نادرست در دهه‌های آینده خواهند شد. آیندگان ما به ریشخند و تحقیر ما بابت آن حماقت‌ها خواهند پرداخت.

ما در همه ابعاد نیاز به بازاندیشی داریم، از جمله در مهندسی. ما نیازمند نگاه مهندسان عاشق‌پیشه هستیم. آنان که برای کوه حرمت قائل بودند و برای انسان و برای عشق.

رابطه مهندسی و محیط زیست، را گاه در 3R مدل‌سازی می‌کنند: بازیافت (Recycle)، کاهش مصرف (Reduce) و بازاستفاده (Reuse)

اما نگاه مدرن‌تری با نام بازآفرینی (Regeneration) نیز امروزه ارائه می‌شود: به معنای بخشیدن چیزی به طبیعت در ازاء مصرف آن.

در این نگاه است که اگر کارخانه‌ای به ناچار کربن تولید می‌کند، در ازاء آن با کاشت درخت‌هایی جبران می‌کند. اما در نگاه نظامی طبیعت فراتر از منبع روح و عظمت نیز دارد و فرهاد با دیوارنگاره‌های بیستون، جبران‌کننده برداشتن بخشی از کوه برای گذرگاه است.

فرهاد نخستین مهندس تاریخ استعاره‌ای و اسطوره‌ای ایران، عاشقانه به جهان می‌نگرد، عاشقانه به کوه و طبیعت دل می‌بندد. فرهاد، نماد مهندس است، کسی که عقلانیت را با عشق پیوند می‌زند، و ترسی ندارد از آن‌که در این راه خود و عقلانیت را در پای عشق (چه شیرین باشد، چه طبیعت) قربانی کند.

216216

دکمه بازگشت به بالا