شهادت زنان در امور غیرمالی

شهادت زنان در امور غیرمالی

شهادت زنان در امور غیرمالی، از جمله مسائل حقوقی و فقهی است که همواره در نظام حقوقی ایران مورد بحث و اختلاف بوده و ارزش و پذیرش آن غالباً با شهادت مردان تفاوت دارد که این امر به نوبه خود، پرسش های جدی را درباره عدالت قضایی و برابری جنسیتی مطرح می سازد.

در نظام های حقوقی، شهادت یکی از مهم ترین ادله اثبات دعاوی است و نقش آن در تضمین عدالت و احقاق حقوق افراد بی بدیل است. با این حال، در بسیاری از جوامع، از جمله ایران که نظام حقوقی آن ریشه در فقه اسلامی دارد، موضوع شهادت زنان، به ویژه در امور غیرمالی، با چالش های نظری و عملی متعددی روبه رو است. این چالش ها نه تنها از منظر فقه سنتی، بلکه از دیدگاه حقوق معاصر و استانداردهای بین المللی حقوق بشر نیز قابل تأمل است. تبیین جایگاه شهادت زنان در امور غیرمالی، تعریف دقیق این امور، ریشه های فقهی و قانونی محدودیت ها، و بررسی نقدهای وارد بر این مبانی، گامی اساسی برای ارتقای آگاهی و بسترسازی برای اصلاحات احتمالی محسوب می شود. این مقاله به تحلیل جامع و انتقادی ابعاد مختلف این موضوع می پردازد و دیدگاه های نوین را برای ایجاد افق های حقوقی عادلانه تر ارائه می کند.

مبانی فقهی و نظریه رایج شهادت زنان در امور غیرمالی: ریشه ها و استنادات

برای درک وضعیت کنونی شهادت زنان در امور غیرمالی، ضروری است ابتدا به مبانی فقهی و نظریه رایج در این زمینه پرداخته شود. فقه اسلامی، به عنوان ستون فقرات نظام حقوقی ایران، نقشی محوری در شکل گیری قوانین مربوط به شهادت ایفا کرده است. تحلیل آیات قرآن، روایات و سنت نبوی و در نهایت، تبیین دیدگاه مشهور فقها، مسیر شناخت ریشه های این تفاوت ها را هموار می سازد.

شهادت زنان در قرآن کریم: تفاسیر و چالش ها

قرآن کریم، به عنوان اولین و مهم ترین منبع استنباط احکام شرعی، در چندین آیه به موضوع شهادت اشاره کرده است. اما از میان این آیات، تنها آیه ۲۸۲ سوره بقره، معروف به «آیه دین»، به صراحت به حضور زنان در شهادت و میزان ارزش آن اشاره دارد. در این آیه، برای اثبات امور مالی (دین)، خداوند ابتدا به شهادت دو مرد سفارش می کند و سپس در صورت عدم دسترسی به دو مرد، شهادت یک مرد به همراه دو زن را می پذیرد با این حکمت که: ﴿إِن تَضِلَّ إِحْدَاهُمَا فَتُذَكِّرَ إِحْدَاهُمَا الْأُخْرَىٰ﴾ (اگر یکی از آن دو [زن] فراموش کند، دیگری او را یادآوری کند). این آیه به وضوح ناظر به امور مالی است و به عنوان مستند اصلی برای نصف بودن ارزش شهادت زن در برابر مرد در این گونه امور شناخته می شود.

با این حال، در سایر آیات مرتبط با شهادت مانند آیات مربوط به وصیت (سوره مائده، آیه ۱۰۶)، طلاق (سوره طلاق، آیه ۲)، و به ویژه اثبات زنا (سوره نساء، آیه ۱۵ و سوره نور، آیات ۴ و ۱۳)، عموماً از الفاظ مذکر (مانند «رجال» یا «ذوی عدل») استفاده شده و تصریح مستقیمی به شهادت زنان یا میزان ارزش آن در امور غیرمالی دیده نمی شود. فقهای سنتی از این عدم تصریح یا از سیاق مذکر آیات، عدم پذیرش یا محدودیت شهادت زنان را در امور غیرمالی مانند حدود، قصاص، نکاح، طلاق و نسب استنباط کرده اند. این تفاسیر با چالش هایی مواجه است؛ زیرا می توان استدلال کرد که عدم تصریح به معنای نفی نیست و کاربرد واژگان مذکر ممکن است صرفاً به دلیل غلبه حضور مردان در صحنه اجتماع و امور شهادت در صدر اسلام بوده باشد، نه نفی صلاحیت ذاتی زنان. به علاوه، حکمت «فراموشی» که در آیه دین ذکر شده، خاص امور مالی است که ممکن است زنان در آن زمان کمتر درگیر آن بوده اند و قابل تعمیم به تمامی امور نیست.

روایات و سنت نبوی: بررسی انتقادی مستندات

روایات و احادیث نقل شده از پیامبر اسلام (ص) و ائمه اطهار (ع)، منبع مهم دیگری برای فقها در زمینه شهادت زنان به شمار می آید. این روایات، دسته های مختلفی را شامل می شوند:

  1. روایات مطلق: برخی روایات، به طور کلی شهادت زنان صالحه و با عفت را پذیرفته اند، مانند روایتی از امام باقر (ع) که می فرماید: «شهادت زنان پوشیده، پاکدامن، فرمانبردار شوهر و تارک ابتذال… پذیرفته می شود.»
  2. روایات محدودکننده: بخش قابل توجهی از روایات، شهادت زنان را در امور خاصی مانند حدود، قصاص، طلاق، نکاح و نسب نپذیرفته یا آن را مشروط به انضمام به شهادت مردان کرده اند. به عنوان مثال، روایاتی از امام باقر (ع) و امام صادق (ع) صریحاً بیان می کنند که شهادت زنان در حدود و قصاص قبول نیست. همچنین در مورد نکاح، شهادت زنان به همراه مردان پذیرفته شده است.
  3. روایات با ارزش کسری: در مواردی مانند زنا، روایات نشان می دهند که شهادت سه مرد و دو زن برای اثبات حد زنا (جلد یا رجم) پذیرفته است، اما دو مرد و چهار زن تنها برای حد جلد کفایت می کند و نه رجم. این نشان دهنده یک سلسله مراتب و تفاوت در ارزش گذاری است.
  4. روایات ناظر بر استثنائات: در برخی موارد خاص که اطلاع از آن امور عادتاً در حیطه زنان است، مانند ولادت طفل، بکارت، عیوب باطنی زنان و حیض، شهادت زنان حتی به تنهایی پذیرفته می شود، اما در اینجا نیز غالباً میزان ارزش آن با شهادت مرد برابر نیست.

یکی از مهم ترین و چالش برانگیزترین دسته های روایات، آنهایی هستند که به «نقصان عقل» زنان اشاره می کنند. روایاتی از پیامبر (ص) و امام علی (ع) (مانند خطبه ۸۰ نهج البلاغه) به نقصان عقل، دین و بهره زنان اشاره دارند و دلیل نقصان عقل را نصف بودن ارزش شهادتشان و دلیل نقصان دین را عدم شرکت در نماز و روزه ایام حیض می دانند. نقد این روایات از منظر تاریخی، سندشناسی و محتوایی حائز اهمیت است. بسیاری از محققان معاصر، این گونه روایات را ناظر به وضعیت اجتماعی و فرهنگی خاص دوران صدور آنها می دانند که در آن زمان، زنان به دلیل عدم حضور در اجتماع و عدم دسترسی به آموزش، فرصت کمتری برای کسب تجربه و آگاهی داشتند. بنابراین، نقصان مورد اشاره، «نقصان عارضی» ناشی از شرایط اجتماعی است، نه «نقصان ذاتی» در توانایی های ذهنی و عقلی زنان.

دیدگاه مشهور فقها و قاعده «کل ما لیس بمال…»

بر اساس آیات و روایات مذکور، دیدگاه مشهور فقهای شیعه و اهل سنت، محدودیت ها و تفاوت هایی را در زمینه شهادت زنان قائل است. این دیدگاه را می توان در چند اصل خلاصه کرد:

  1. امور کیفری (حق الله): در بسیاری از حدود و قصاص (مانند لواط، مساحقه، قذف، شرب خمر، محاربه، سرقت و اغلب موارد قتل عمد)، شهادت زنان به تنهایی یا حتی با انضمام مردان پذیرفته نیست و تنها شهادت مردان (معمولاً دو یا چهار نفر) معتبر است. استثناء اصلی در جرم زنا است که با شهادت سه مرد و دو زن یا دو مرد و چهار زن (فقط برای حد جلد) ثابت می شود.
  2. امور غیرمالی (حق الناس): در اکثر امور غیرمالی مانند نکاح، طلاق، نسب، رؤیت هلال، قسامه و لعان، شهادت زنان به تنهایی یا حتی با انضمام مردان اصلاً پذیرفته نیست.
  3. امور مالی (حق الناس): در دیون و امور مالی، شهادت دو زن به انضمام یک مرد پذیرفته است (بر اساس آیه دین).
  4. استثنائات محدود: در مواردی که اطلاع از آن عادتاً در حیطه زنان است (مانند ولادت، بکارت، عیوب باطنی زنان)، شهادت زنان حتی بدون انضمام به مرد پذیرفته است، اما در اینجا نیز غالباً باید تعداد بیشتری از زنان شهادت دهند (مثلاً چهار زن) و ارزش هر زن نصف مرد لحاظ می شود.

پایه و اساس این تفکیک و محدودیت در امور غیرمالی، غالباً بر قاعده فقهی «کل ما لیس بمال فلیس بمراد» یا قواعد مشابه استوار است. این قاعده به این معناست که هر آنچه مال یا حق مالی نباشد، زنان در آن شهادت ندارند یا شهادتشان پذیرفته نیست. این قاعده، که خود یک قاعده اجتهادی است و نص قرآنی یا روایی صریح ندارد، مورد نقد بسیاری از محققان قرار گرفته است. منتقدان معتقدند این قاعده بر مبنای شرایط اجتماعی و اقتصادی صدر اسلام که زنان کمتر درگیر امور مالی و اجتماعی بودند، شکل گرفته و جنبه ارشادی یا عرفی دارد، نه تعبدی. لذا تعمیم آن به تمامی امور غیرمالی در هر زمان و مکانی، بدون توجه به تحولات اجتماعی و توانمندی های زنان، توجیه منطقی ندارد و منجر به تضییع حقوق می شود.

دیدگاه مشهور فقهی، با استناد به برخی آیات و روایات، شهادت زنان را در بسیاری از امور غیرمالی نپذیرفته یا ارزش آن را محدود کرده است. این رویکرد، که عمدتاً بر پایه تفاسیر سنتی و قواعد اجتهادی شکل گرفته، با چالش های جدی در بستر جامعه معاصر مواجه است.

جایگاه شهادت زنان در قوانین موضوعه ایران: تجزیه و تحلیل

قوانین موضوعه جمهوری اسلامی ایران، به ویژه قانون مجازات اسلامی و قانون مدنی، تأثیر عمیقی از مبانی فقهی مذکور پذیرفته اند. بررسی این قوانین نشان می دهد که چگونه تفاوت در ارزش شهادت زن و مرد، به ساختار قضایی کشور راه یافته و به تبع آن، پیامدهای حقوقی و اجتماعی مختلفی را در پی داشته است.

قانون مجازات اسلامی: محدودیت ها در حدود و قصاص

قانون مجازات اسلامی، در بخش های مربوط به حدود و قصاص، تفاوت های آشکاری را در ارزش شهادت زنان و مردان، به خصوص در جرائم حدی غیرمالی، وضع کرده است. این تفاوت ها، عمدتاً برگرفته از فقه سنتی است و در موارد بسیاری، شهادت زنان را برای اثبات برخی جرائم نپذیرفته است:

  1. جرائمی که فقط با شهادت مردان ثابت می شوند: در جرائم حدی مانند لواط (ماده ۱۱۷ و ۱۱۹)، مساحقه (ماده ۱۲۸)، قوادی (ماده ۱۳۷)، قذف (ماده ۱۷۰)، شرب خمر (ماده ۱۷۰)، محاربه (ماده ۱۸۹) و سرقت (ماده ۱۹۹)، قانون مجازات اسلامی صراحتاً فقط شهادت مردان عادل را معتبر می داند و شهادت زنان را به تنهایی یا حتی با انضمام مرد نمی پذیرد. این رویکرد به معنای محرومیت کامل زنان از نقش آفرینی در اثبات این دسته از جرائم است.
  2. جرائمی که شهادت زنان با شرایط خاص پذیرفته می شود: تنها استثناء مهم در زمینه جرائم حدی، جرم زنا است. طبق ماده ۷۴ قانون مجازات اسلامی، زنای موجب حد جلد یا رجم با شهادت چهار مرد عادل یا سه مرد عادل و دو زن عادل ثابت می شود. ماده ۷۵ نیز بیان می کند که اگر زنا فقط موجب حد جلد باشد، با شهادت دو مرد عادل و چهار زن عادل نیز ثابت می شود. این مواد به وضوح نشان می دهند که در این مورد خاص نیز، ارزش شهادت دو زن معادل یک مرد است و شهادت زنان به تنهایی (یا با یک مرد) برای اثبات زنا کافی نیست.
  3. قتل غیرعمد: در مورد قتل غیرعمد، ماده ۲۳۷ قانون مجازات اسلامی، شهادت دو مرد عادل یا یک مرد عادل و دو زن عادل را برای اثبات آن می پذیرد. این مورد نیز به نوعی ارزش نصفی شهادت زن را نشان می دهد.

فلسفه و مبنای این محدودیت ها در قانون، ریشه در همان دیدگاه فقهی دارد که نقصان عقل یا عدم حضور زنان در اجتماع را دلیل بر این تفاوت ها می داند. این مسئله به ویژه در جرائم جنسی که زنان ممکن است تنها شاهد یا قربانی آن باشند، چالش های جدی در مسیر احقاق حق و اجرای عدالت ایجاد می کند.

قانون مدنی و آیین دادرسی مدنی: سکوت ها و چالش ها

قانون مدنی و قانون آیین دادرسی مدنی، در نگاه اول، کمتر به جنسیت شاهد اشاره صریح دارند. ماده ۱۳۱۳ قانون مدنی، شرایط عمومی شاهد را شامل بلوغ، عقل، عدالت، ایمان و طهارت مولد می داند و اشاره ای به مرد بودن شاهد ندارد. همین عدم تصریح در بسیاری از مواد مرتبط با شهادت در امور مدنی نیز دیده می شود. اما در عمل، این سکوت به معنای برابری کامل نیست:

  1. تفسیر بر اساس فقه: قضات و حقوق دانان، در مواجهه با این سکوت قانونی، عموماً به فقه اسلامی رجوع می کنند و بر اساس دیدگاه مشهور فقها، شهادت زنان را در امور غیرمالی (مانند طلاق، نکاح و نسب) به تنهایی یا حتی با انضمام مرد نمی پذیرند. این تفسیر فقهی، عملاً خلاء قانونی را با محدودیت پر می کند.
  2. نظر شورای نگهبان: در جریان بررسی قوانین آیین دادرسی مدنی در گذشته، شورای نگهبان بر لزوم تعیین موارد و میزان ارزش شهادت زنان در آیین دادرسی تأکید کرده است. این نظر نشان می دهد که حتی با وجود عدم تصریح قانون گذار، این نهاد به دنبال اجرایی شدن اصول فقهی در این زمینه بوده و هست.
  3. موارد خاص و استثنائات: همانند فقه، در قوانین نیز مواردی که اطلاع از آن ها عرفاً به زنان منحصر است، مانند ولادت طفل، عیوب باطنی زنان، و بکارت، شهادت زنان پذیرفته می شود. اما این استثنائات، تغییر چندانی در اصل نابرابری ایجاد نمی کند.

این وضعیت، یعنی عدم تصریح قانونی و سپس تفسیر آن بر مبنای دیدگاه های فقهی سنتی، باعث شده است که در بسیاری از امور غیرمالی که در دادگاه های عمومی و خانواده مطرح می شوند، زنان نتوانند به عنوان شاهد اصلی و مستقل، حق خود را اثبات کنند. این موضوع، به ویژه در دعاوی خانوادگی مانند طلاق، حضانت و نسب، که زنان اغلب طرف اصلی قضیه هستند، پیامدهای جدی بر عدالت قضایی دارد.

نقد مبانی سنتی، چالش های معاصر و دیدگاه های نوین

محدودیت های قانونی و فقهی در زمینه شهادت زنان در امور غیرمالی، در دنیای امروز با چالش های جدی مواجه است. نقد مبانی سنتی، عدم انطباق با تحولات اجتماعی و مغایرت با استانداردهای حقوق بشری، ضرورت بازنگری عمیق در این حوزه را دوچندان می کند.

ابطال نظریه «نقصان ذاتی» زنان: از فقه تا علم

یکی از اصلی ترین مبانی که در گذشته برای توجیه محدودیت شهادت زنان به آن استناد می شد، نظریه «نقصان ذاتی عقل و درک» زنان بود. این نظریه که ریشه در برخی تفاسیر سنتی از روایات و احادیث دارد، امروزه از نظر علمی، روانشناسی و جامعه شناسی معاصر به طور قاطع رد می شود.

  1. عدم تایید علمی: هیچ پژوهش علمی معتبری، تفاوت ذاتی و ماهوی در توانایی های ذهنی و عقلی بین زنان و مردان را تأیید نمی کند. هوش، حافظه، قدرت تحلیل و قضاوت، تابعی از عوامل فردی، آموزشی و محیطی است و به جنسیت وابسته نیست.
  2. مغایرت با کرامت انسانی: نظریه «نقصان ذاتی» با اصول کرامت انسانی که در تعالیم اسلامی نیز بر آن تأکید شده، در تضاد است. اسلام زن و مرد را در اصل خلقت و کسب فضایل معنوی یکسان می داند (آیات ۱۲۴ سوره نساء و ۹۷ سوره نحل).
  3. بازخوانی روایات: روایاتی که به «نقصان عقل» زنان اشاره دارند، نیازمند بازخوانی و تفسیر مجدد در بستر تاریخی و فرهنگی صدر اسلام هستند. این روایات را می توان ناظر به وضعیت عارضی زنان در آن دوران دانست که به دلیل محرومیت از آموزش، حضور در اجتماع و تجربه مسائل عمومی، فرصت کمتری برای شکوفایی استعدادهای عقلی و عملی داشتند، نه نقص ذاتی در ذات خلقت آن ها. به عبارت دیگر، این نقصان، ناشی از شرایط اجتماعی و نه طبیعت زنانه بود.

استناد به نصف بودن ارزش شهادت زنان به عنوان دلیل نقصان عقل، نوعی «مصادره به مطلوب» است و توجیه منطقی ندارد. باید حکمت و فلسفه احکام را در راستای اهداف والای شریعت، یعنی اقامه عدل و قسط، جستجو کرد.

ناسازگاری قوانین با تحولات اجتماعی و استانداردهای حقوق بشری

جامعه معاصر ایران، شاهد حضور چشمگیر زنان در تمامی عرصه های اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی و سیاسی است. زنان امروز در بالاترین سطوح علمی تحصیل کرده اند، در مشاغل مدیریتی، قضایی، پزشکی، مهندسی و سایر حوزه ها فعالیت می کنند و در جایگاه هایی قرار دارند که نیازمند دقت، قضاوت صحیح و حضور فعال در بطن رویدادها است.

  1. نقش فقه پویا و اجتهاد زمان مند: با این تحولات، تکیه بر دیدگاه های سنتی که بر مبنای شرایط اجتماعی قرون گذشته شکل گرفته اند، منجر به ناسازگاری قوانین با واقعیت های جامعه می شود. «فقه پویا» و «اجتهاد زمان مند» که بر لزوم در نظر گرفتن مقتضیات زمان و مکان در استنباط احکام تأکید دارد، در اینجا اهمیتی مضاعف می یابد. حکمت احکام باید با هدف کلی شارع از اقامه عدل و قسط سازگار باشد.
  2. مغایرت با حقوق بشر بین الملل: محدودیت شهادت زنان در امور غیرمالی، با اصول برابری جنسیتی و عدم تبعیض که در اسناد بین المللی حقوق بشر، مانند کنوانسیون رفع کلیه اشکال تبعیض علیه زنان (CEDAW) مورد تأکید قرار گرفته، در تعارض است. این اسناد، هرگونه تمایز، محدودیت یا استثناء بر مبنای جنسیت را تبعیض آمیز می دانند و کشورها را به تضمین تساوی حقوق زنان و مردان در تمامی مراحل دادرسی و در برابر قانون مکلف می سازند.

نادیده گرفتن این تحولات و اصرار بر تفاسیر سنتی، نه تنها به زنان آسیب می زند، بلکه اعتبار نظام حقوقی را نیز زیر سؤال می برد و فاصله میان قوانین با عدالت اجتماعی را افزایش می دهد.

در نظام حقوقی اسلامی، هدف غایی شارع از تشریع احکام، اقامه عدل و قسط است. هرگونه تفسیری که منجر به تضییع حقوق یا تبعیض ناروا گردد، نیازمند بازنگری اجتهادی عمیق است.

اجتهاد نوین و ظرفیت های فقهی برای تساوی شهادت

خوشبختانه، در میان فقها و اندیشمندان اسلامی معاصر، رویکردهای اجتهادی نوینی در حال شکل گیری است که ظرفیت بالایی برای بازنگری در احکام مربوط به شهادت زنان دارد. این دیدگاه ها، در پی حل چالش های ناشی از انجماد فقهی و انطباق احکام با نیازهای روز جامعه هستند:

  1. تساوی شهادت زن و مرد: برخی از فقهای معاصر، صراحتاً قائل به تساوی شهادت زن و مرد در تمامی امور، یا حداقل در بسیاری از امور غیرمالی هستند و معتقدند که ادله فقهی، مانع از این تساوی نیستند و می توانند تفسیری نوین داشته باشند.
  2. منطقه الفراغ و فراتر از آن: نظریه «منطقه الفراغ» آیت الله شهید صدر، که به حکومت اسلامی اجازه می دهد در حوزه های مباح (که نص شرعی مشخصی درباره آن ها وجود ندارد) احکام حکومتی الزام آور وضع کند، گام مهمی در جهت پویایی فقه بود. با این حال، در زمینه شهادت زنان، مسئله فراتر از منطقه الفراغ است؛ زیرا احکام موجود دارای نص هستند. لذا، نیاز به اجتهادی است که حتی در مواردی که نص وجود دارد، با توجه به حکمت حکم و مقتضیات زمان و مکان، امکان بازنگری و تغییر را قائل شود. این رویکرد، به دنبال تفکیک احکام تعبدی محض از احکام ارشادی یا احکامی است که به بستر اجتماعی خاصی مربوط بوده اند.
  3. اولویت عدالت و قسط: تاکید بر اصول عام فقهی مانند «عدل»، «قسط» و «نفی عسر و حرج» به عنوان حاکم بر تمامی احکام، می تواند مبنایی برای اجتهادات نوین باشد. در جایی که یک حکم فقهی منجر به تضییع حقوق یا ایجاد عسر و حرج برای افراد، به ویژه زنان، شود، باید امکان بازنگری در آن حکم وجود داشته باشد تا با هدف اصلی شریعت، یعنی اقامه عدل، سازگار گردد.

این رویکردهای نوین، بستر مناسبی را برای ایجاد یک گفتمان سازنده میان فقه و حقوق فراهم می آورد تا بتوان به راهکارهای عملی و عادلانه تری در حوزه شهادت زنان در امور غیرمالی دست یافت.

راهکارها و پیشنهادات راهبردی: افق های عدالت جنسیتی

برای عبور از چالش های موجود در زمینه شهادت زنان در امور غیرمالی و حرکت به سوی یک نظام حقوقی عادلانه و منطبق با نیازهای جامعه معاصر، نیازمند اتخاذ راهکارهای راهبردی در سه سطح فقهی، قانونی و فرهنگی هستیم.

بازنگری در استنباطات فقهی با رویکردی جامع نگر

اصلاحات بنیادین در حوزه قانون، بدون بازنگری در مبانی فقهی آن، با مقاومت های جدی مواجه خواهد شد. از این رو، اولین و مهم ترین گام، ترویج و تشویق به اجتهادی جامع نگر و پویا در حوزه های علمیه است:

  1. اولویت بخشی به اصول عام فقهی: فقها باید در استنباطات خود، اصول کلی و فراگیر فقهی نظیر «عدالت»، «قسط»، «نفی ظلم»، «نفی عسر و حرج» و «مصلحت» را بر تفاسیر جزئی و محدود ارجحیت دهند. این اصول، روح شریعت را تشکیل می دهند و هر حکمی باید در راستای تحقق آن ها باشد.
  2. تفکیک احکام تعبدی از ارشادی: باید میان احکام تعبدی محض (مانند نحوه انجام عبادات) و احکام ارشادی یا احکام اجتماعی که با توجه به بستر زمانی و مکانی خاص صادر شده اند، تمایز قائل شد. بسیاری از احکام مربوط به شهادت، از جمله در امور غیرمالی، ممکن است از نوع احکام ارشادی یا ناظر به عرف رایج زمان پیامبر (ص) و ائمه (ع) بوده باشند و نه حکمی ثابت و تغییرناپذیر برای همه اعصار.
  3. بازخوانی انتقادی منابع: لازم است روایات مرتبط با نقصان عقل زنان، با رویکردی انتقادی و با در نظر گرفتن مباحث علمی و جامعه شناختی معاصر، بازخوانی و تفسیر شوند. تأکید بر نقصان عارضی و اجتماعی، به جای نقصان ذاتی، می تواند راهگشای بسیاری از بن بست ها باشد.

اصلاح قوانین موضوعه برای تحقق تساوی

بر اساس بازنگری های فقهی، مرحله بعدی اصلاح صریح قوانین موضوعه است تا تساوی شهادت زنان و مردان در امور غیرمالی به رسمیت شناخته شود:

  1. اصلاح مواد قانون مجازات اسلامی: پیشنهاد می شود مواد قانونی در قانون مجازات اسلامی که شهادت زنان را در حدود و قصاص نپذیرفته یا ارزش آن را محدود کرده اند، مورد بازنگری قرار گیرند. این اصلاحات باید به گونه ای باشد که در جرائم حدی غیرمالی (مانند قذف، لواط و…)، شهادت زنان به طور کامل و با ارزش برابر با مردان پذیرفته شود.
  2. اصلاح قانون آیین دادرسی مدنی: قانون آیین دادرسی مدنی باید به صراحت ماده ای را برای پذیرش تساوی ارزش شهادت زنان و مردان در تمامی امور، اعم از مالی و غیرمالی، اضافه کند. تنها استثنائات باید به مواردی محدود شود که نص صریح و غیرقابل تأویل شرعی، که با رویکرد فقه پویا نیز قابل توجیه باشد، خلاف آن را حکم کرده باشد.
  3. تمرکز بر کیفیت شهادت: به جای جنسیت شاهد، باید بر کیفیت، دقت، صداقت و عادل بودن شاهد تأکید شود. معیارهای اعتبار شهادت باید بر مبنای توانایی ادراک و انتقال حقیقت، بدون توجه به جنسیت فرد، تنظیم گردد.

آموزش، فرهنگ سازی و گفتمان سازی

هیچ اصلاح قانونی بدون حمایت فرهنگی و اجتماعی به ثمر نمی نشیند. بنابراین، نقش آموزش و فرهنگ سازی در این زمینه حیاتی است:

  1. نقش دانشگاه ها و حوزه های علمیه: مراکز علمی و پژوهشی، هم در دانشگاه ها و هم در حوزه های علمیه، باید با برگزاری نشست ها، کنفرانس ها و انتشار مقالات، به ترویج دیدگاه های نوین و انتقادی بپردازند و گفتمان علمی سازنده ای را حول این مسائل ایجاد کنند.
  2. نقش رسانه ها و نهادهای مدنی: رسانه ها می توانند با تولید محتوای آگاهی بخش و تبیین ابعاد مختلف این موضوع، سوءتفاهمات را برطرف کرده و اذهان عمومی را برای پذیرش تغییرات آماده سازند. سازمان های مردم نهاد و فعالان حقوق زنان نیز می توانند با فعالیت های آموزشی و ترویجی، نقش مهمی در این زمینه ایفا کنند.

فرهنگ سازی و آموزش مستمر، پایه های اصلی برای پذیرش تحولات قانونی و اجتماعی در زمینه حقوق زنان، به ویژه در حوزه حساس شهادت، محسوب می شود. بدون تغییر نگرش عمومی، اصلاحات قانونی به تنهایی کافی نخواهند بود.

نتیجه گیری: به سوی نظام حقوقی عادلانه و پویا

موضوع شهادت زنان در امور غیرمالی، یک مسئله پیچیده و چندوجهی است که ریشه های عمیقی در مبانی فقهی سنتی، قوانین موضوعه و تحولات اجتماعی دارد. در طول تاریخ، این موضوع با تفاسیر مختلفی از آیات قرآن و روایات همراه بوده که در نهایت به شکل گیری نظریات فقهی غالب و انعکاس آن در قوانین کشور منجر شده است. دیدگاه مشهور فقها و قوانین فعلی، غالباً ارزش شهادت زنان را در امور غیرمالی (مانند حدود، قصاص، نکاح، طلاق و نسب) محدود یا نپذیرفته اند، که این امر بر مبنای استنباطاتی از متون دینی و گاه با استناد به نظریاتی نظیر «نقصان عقل» زنان صورت گرفته است.

اما در عصر حاضر، با توجه به پیشرفت های علمی، تغییر نقش زنان در جامعه و گسترش آگاهی های حقوق بشری، این مبانی و قوانین با چالش های جدی روبه رو هستند. نظریه «نقصان ذاتی» زنان، از سوی علم و اصول کرامت انسانی رد می شود و روایات مرتبط با آن نیازمند بازخوانی در بستر تاریخی هستند. قوانین کنونی نیز با واقعیت های جامعه مدرن و استانداردهای برابری جنسیتی بین المللی ناسازگارند و به تضییع حقوق زنان منجر می شوند.

برای حل این چالش ها، اجتهادی پویا و جامع نگر ضروری است که با اولویت دادن به اصول عام فقهی نظیر عدالت و قسط، به بازنگری انتقادی در استنباطات فقهی بپردازد. این بازنگری باید امکان تفکیک احکام تعبدی محض از احکام ارشادی و توجه به مقتضیات زمان و مکان را فراهم آورد. در پی این تحول فقهی، اصلاح صریح قوانین موضوعه، به ویژه قانون مجازات اسلامی و آیین دادرسی مدنی، برای پذیرش تساوی شهادت زنان و مردان در امور غیرمالی، با تأکید بر کیفیت و صداقت شهادت به جای جنسیت شاهد، اجتناب ناپذیر است. در کنار اینها، آموزش و فرهنگ سازی در حوزه های علمیه، دانشگاه ها و رسانه ها، نقش بسزایی در ایجاد گفتمان عمومی و حمایت اجتماعی از این اصلاحات خواهد داشت.

مسئله شهادت زنان در امور غیرمالی، تنها یک چالش حقوقی نیست؛ بلکه نمادی از ضرورت بازنگری عمیق در ساختارهای فکری و قانونی ما برای دستیابی به جامعه ای عادلانه تر است.

تحقق عدالت اجتماعی، رفع تبعیض و ارتقای حقوق زنان در چارچوب موازین اسلامی و انسانی، مستلزم گفت وگو و تعامل سازنده میان فقه و حقوق است. این مسیر، به تدوین و اجرای یک نظام حقوقی عادلانه، کارآمد و منطبق با نیازهای جامعه معاصر کمک خواهد کرد و افق های جدیدی را برای حضور پررنگ تر و مؤثرتر زنان در تمامی ابعاد حیات اجتماعی و قضایی ایران ترسیم خواهد نمود.

منابع

(لازم به ذکر است که در این بخش باید فهرست کامل و دقیق تمامی منابع فقهی، حقوقی، تفسیری، مقالات و کتب مورد استفاده قرار گیرد. از آنجایی که هوش مصنوعی دسترسی مستقیم به تولید رفرنس های دقیق و به روز ندارد، این قسمت به صورت کلی ارائه شده و در تولید نهایی مقاله باید توسط نویسنده تکمیل گردد.)

  • قرآن کریم.
  • ابن العربی، ابوبکر محمد بن عبدالله. (۱۹۷۷). احکام القرآن. بیروت: دار التراث – الدار الإسلامیه.
  • جصاص، ابوبکر. (بی تا). احکام القرآن. (مراجعه به چاپ های موجود).
  • خمینی، سید روح الله. (بی تا). تحریر الوسیله. (مراجعه به چاپ های موجود).
  • خوئی، سید ابوالقاسم. (بی تا). مبانی تکملة المنهاج. (مراجعه به چاپ های موجود).
  • رضا، سید محمد رشید. (بی تا). تفسیر المنار. بیروت: (مراجعه به چاپ های موجود).
  • شافعی، امام. (بی تا). احکام القرآن. (مراجعه به چاپ های موجود).
  • صدر، سید محمدباقر. (۱۹۷۷). اقتصادنا. بیروت: (مراجعه به چاپ های موجود).
  • قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران.
  • قانون مجازات اسلامی.
  • قانون مدنی.
  • قانون آیین دادرسی مدنی.
  • کلینی، محمد بن یعقوب. (بی تا). الکافی. (مراجعه به چاپ های موجود).
  • مجلس، محمدباقر. (بی تا). وسائل الشیعه. (مراجعه به چاپ های موجود).
  • مجلسی، محمدباقر. (بی تا). بحارالانوار. (مراجعه به چاپ های موجود).
  • مکارم شیرازی، ناصر و همکاران. (بی تا). ترجمه و شرح نهج البلاغه. (مراجعه به چاپ های موجود).
  • همچنین مقالات و کتب تخصصی حقوقی و فقهی مرتبط با موضوع شهادت زنان در ایران و سایر کشورهای اسلامی.
  • طاهری سرتشنیزی، مریم و صالحی، عباسعلی. (۱۴۰۱). شهادت زنان در امور مدنی. تحقیقات کاربردی فقه و حقوق، ۲(۱)، ۱۱۳-۱۳۸.
  • اله مرادی، ام البنین. (۱۳۹۳). نقد حجیت قاعده «کل ما لیس بمال …» در عدم اعتبار شهادت زنان در دعاوی حقوقی غیرمالی. فقه و حقوق خانواده، ۱۹(۶۰)، ۸۱-۱۰۴.

دکمه بازگشت به بالا