کلمات در عزای تکیه گاه؛ نگاهی به ادبیات سوگ در فقدان پدر

زبان شاعرانه سوگ؛ از مرثیه‌های کلاسیک تا نو.

کاش آن شب را نمی‌آمد سحر|
کاش گم می‌شد در راه پیک بد خبر
تا پدر رفت آن سحر از پیش رو
بی نشان را خاک تیره شد به سر

پدرم دیده به سویت نگران است هنوز
غم نادیدن تو بار گران است هنوز
آنقدر مهر و وفا بر همگان کردی تو
نام نیکت همه جا ورد زبان است هنوز

دلم پر ز غم و درد است‌ ای وای
هوای خانه مان سرد است‌ ای وای
پدر رفت و از او جز قاب عکسی
نمانده، در کنارم نیست‌ ای وای

دلنوشته فوت پدر

پدر در نگاه شاعران نامی (حافظ، شهریار، استاد عامری)

شعر شهریار برای درگذشت پدر

در غمت داغ پدر دیدم و چون در یتیم
اشک‌ریزان هوس دامن مادر کردم
اشک از آویزهٔ گوش تو حکایت می کرد
پند از این گوش پذیرفتم از آن در کردم
بعد از این گوش فلک نشنود افغان کسی
که من این گوش ز فریاد و فغان کر کردم
ای بسا شب به امیدی که زنی حلقه به در
چشم را حلقه‌صفت دوخته بر در کردم
جای می خون جگر ریخت به کامم ساقی
گر هوای طرب و ساقی و ساغر کردم
شهریارا به جفا کرد چو خاکم پامال
آن که من خاک رهش را به سر افسر کردم

شعر حافظ برای درگذشت پدر

پدرم روضه رضوان به دو گندم بفروخت
من چرا ملک جهان را به جوی نفروشم
خرقه پوشی من از غایت دین داری نیست
پرده‌ای بر سر صد عیب نهان می‌پوشم

شعر استاد عامری برای درگذشت پدر

من که با هر بند انگشت تو در دستان خود
ذکر میگویم پدر،تسبیح میخواهم چکار…؟؟؟

زخمِ نبودن: آنجا که کلمات، التیام نمی‌بخشند، تنها فریاد می‌زنند

پدر، بستر زندگی‌ام را با عشق پر کردی
از دست رفتنت، دل را شکسته و غمگین کرد
خاطراتت چون ستاره‌ای در آسمان زندگی‌ام
همیشه در شب‌های تاریک، راهنمای من خواهد بود

پدر، یاد تو در دل ما جاودانه است
همچون گلی که در باغچه‌ام، همیشه بهارانه است
غم فراق تو بر دلم سنگینی می‌کند
ولی یاد محبتت، همیشه روح‌افزا است

دلم یک گوشه خالی
از دلهره میـخواهد
خالی از نبودنت، پدر جان
هی بیدار شوم و باشی
هی بخوابم و بمانی…
خدایا دیگر کم آوردم
شانه ات کو پدرم؟
یکسال است که دنیایم بهم ریخته…
دلم گریه میـــخواهد…
کاش می ‌شد هیچ خونه ای
تـو حسرت شنیدن صدای نفس پدر نباشه
قدرش رو بدون که مطمئنم
مثل پدر مـن
بهترین پدر دنیاست

وقتی پدر رفت همه چیز رفت
اصلا دنیا بعد پدر بی اعتباره
یه جورایی انگار بعد پدر شناسنامه نداره آدم
میخوام بگم یکساله یه روز خوش ندیدم بعد پدر
رفت که رفت من موندمو یه دنیا حسرت !

دلنوشته فوت پدر

کاش خدا یه فرصت دیگه بهم میداد تا با پدرم بودن را بیشتر احساس می‌کردم
کاش می‌شد دوباره تو آغوشش برم و بهش بگم دوستش دارم
بهش بگم بابا زندگی بی‌تو معنا نداره کاش می‌شد فرصتهای از دست رفته رو جبران کرد
بابا خیلی دوست دارم دلم برات تنگ شده خدایا مواظب بهترینم باش

ای کاش کنارم بودی همین یک شب را
ای پدر مهربانم اگر چه به کنارم نیستی امّا
وجود تو را همیشه در کنارم حس میکنم
|و می دانم همیشه مواظبم هستی
دوستت دارم و همیشه دل تنگم
که فقط یکبار دیگه دستانت را بگیرم
و بگویم روزت مبارک بابای عزیزم… 

منبع: online.tarhnegar.shop

دکمه بازگشت به بالا