تصمیم به طلاق از همسر به دلیل رفتار های نابجا و خشونت
این زن از زندگی اش می گوید.
*چند سال است با همسرت ازدواج کرده ای؟
ما ۳ سال است با هم ازدواج کرده ایم. ازدواج ما با عشق و علاقه شروع شد.
*بچه هم دارید؟
نه بچه نداریم. می خواستیم کمی زندگیمان بهتر شود و بعد بچه دار شویم که فعلا بچه دار نشدیم.
*چرا می خواهی از شوهرت جدا شوی؟
سروش شوخی های نابجا می کند. او با بزرگ و کوچک فامیل شوخی های بد می کند وهمه را آزار داده است. هرچه به او می گویم این کار را نکن توجه نمی کند.
*مگر چه شوخی کرده است؟
او با عموهایم شوخی دستی می کند. عمو های من همسن پدر او هستند. کاری کرده که نیمی از فامیل قطع رابطه کرده اند.
*به او گفته ای این کار را نکند؟
خیلی به او گفتم. توجهی نمی کند می گوید فامیل تو بی جنبه هستند!
*با خانواده خودش هم شوخی می کند؟
بله با خانواده خودش هم از این شوخی ها می کند. آن ها هم ناراحت می شوند اما به روی خودشان نمی آورند. سروش فکر می کند اشکالی ندارد.
*پیش مشاور رفته اید؟
برای طلاق چندین جلسه پیش مشاور رفتیم اما باز هم قبول نمی کند کارش اشتباه است. او حتی با من هم شوخی می کند و می زند.
*یعنی تو را به شوخی می زند؟
من را می زند. بعد می گوید شوخی کردم. چندین بار گفتم نکن باز هم می کند و می گوید تو جنبه نداری!
*فکر نمی کنی راهی باشد که هنوز نرفته ای و ممکن است از طلاق منصرف شوی؟
همسرم هیچ جوره راضی نمی شود دست از کارهایش بردارد و تا زمانی که دست از کارهایش برندارد تنها راه طلاق است.